انواع مدیریت و اصول آن
- شناسه : 72267
- موضوع : مدیریت
- فرمت اصلی : docx
- تعداد صفحات : 60
- حجم فایل : 0.2 مگابایت
- در صورت مغایرت با توضیحات
- از طریق چت انلاین و واتساپ
- دانلود سریع پس از خرید فایل
- در هر زمان با چند کلیک سریع
مقدمه
آنچه امروزه به عنوان دانش مدیریت مطرح است، از دیرباز در گنجینه معارفبشرى موجود بوده و با گذشت زمان توانسته است با بهرهگیرى از تجربههاى عملىانسان در اداره جوامع بشرى، گسترش یابد. در سده اخیر، شتاب رشد دانش مدیریت،افزایش یافت تا جایى كه به عنوان دانشى مستقل شناخته شد. بنابر این، نظریههاىموجود در دانش مدیریت، نظریههایى نوظهور نیستند بلكه نظریههایى هستند كه پایه واساس آنها بر تجارب مدیریتى گذشتگان بنا شده است. جمع آورى و نظریهپردازى دردانش مدیریت، اغلب به وسیله نویسندگان و دانشمندان غربى انجام گرفته و از این روبرخى گمان كردهاند كه مدیریت، دانشى غربى است و یا به وسیله غربیان پدید آمدهاست؛ در حالى كه سوابق تاریخى گویاى آن است كه دانش مدیریت، ابتدا در مشرقزمین مورد توجه قرار گرفته است. به هر سان، آنچه اهمیت دارد این است كه در عصرجدید باید دانشمندان و كاوشگران با كمك فكر و اندیشه خود و با استفاده از منابعمربوط، در جستجوى یافتن نظریههاى نو و مطابق با فرهنگ دینى و ملّى خود باشند.
در این میان، آشنایى با نظریهها و مسائل مدیریت، مىتواند محققان و دانش پژوهان را یارىرساند.
در این مجموعه، تلاش شده است تا نظریههاى مدیریت و اصول آن به زبانى ساده، براىدانشجویان و مدیران به رشته تحریر در آید تا بتواند به عنوان منبعى براى درس »اصول« و»تئورىهاى مدیریت« از آن استفاده شود.
این كتاب در دو بخش تهیه شده است: بخش اوّل به مكاتب و نظریههاى مدیریت و بخشدوم به اصول مدیریت مىپردازد. البته، در ابتداى كتاب، كلیات و مفاهیم اساسى مدیریت درفصلى مستقل ارائه شده است. مفاهیم و سیر تاریخى دانشمدیریت
امروزه هر كس به گونهاى با سازمانى و یا سازمان هایى سر و كار دارد، یا عضوسازمانى مانند اداره، نهاد، هیات مذهبى، احزاب سیاسى است و یا به عنوان اربابرجوع، خریدار و یا فروشنده، به سازمانها مراجعه مىكند.
سازمانها براى دستیابى به اهدافى ویژه، فعالیت مىكنند و داراى راه و روشى ویژهاند كه بهاحتمال، با راه و روش سازمانهاى دیگر متفاوت است. سازمانها باید نیروى انسانى و سایرمنابع و امكانات و تجهیزات مادّى مورد نیاز خود را تأمین و با برنامه ریزى و سازماندهىویژه، آنها را میان بخشها و واحدهاى خود تقسیم كنند. علاوه بر این، سازمانها، به افرادىكه بر فعالیتهاى جارى و كاركنان نظارت و آن را هدایت كنند، نیازمندند.
بنابراین، در هر سازمانى، چهار فعالیت اصلى به چشم مىآید:
1- برنامه ریزى؛
2- سازماندهى؛
3- هدایت و رهبرى؛
4- كنترل.
براى نمونه، مطالعه و تدوین كتاب به عنوان منبع درسى براى رشتههاى مختلف علوم انسانىدانشگاهها، هدفى ویژه است كه براى تحقق آن، سازمانى به نام »سازمان مطالعه و تدوین كتبعلوم انسانى« یا »سمت« تاسیس شده است.
این سازمان، براى دستیابى به هدف خود، برنامه ریزى و سازماندهىاى خاص دارد.»سمت«، نیروى انسانى مورد نیازش را از میان فارغ التحصیلان دانشگاهها تأمین مىكند وآنان را در كمیتههاى تخصصى مربوط جاى مىدهد و امكانات لازم، مانند ساختمان، خودروو... را نیز فراهم مىكند. همچنین در »سمت«، افرادى به عنوان مدیر، فعالیت كاركنان راهدایت، و بر حسن جریان امور نظارت مىكنند.
تعریف مدیریت
دانشمندان تعریفهاى گوناگونى از مدیریت به دست دادهاند. صاحبنظرى علممدیریت را هنر انجام امور به وسیله دیگران توصیف كرده و بر نقش دیگران و قبولهدف از سوى آنان تأكید ورزیده است. برخى دیگر، مدیریت را فرایند تحقق اهدافسازمانى به وسیله انجام دادن چهار وظیفه برنامه ریزى، سازماندهى، هدایت و كنترلمىدانند. با مطالعه و بررسى تعاریف مدیریت مىتوان تعریف ذیل را به عنوان تعریفىجامع ذكر كرد:
مدیریت، فرایند به كارگیرى مؤثر منابع انسانى و امكانات مادّى براى تحقق اهداف سازمانىاست.«
نكته مهم این است كه تحقق این فرایند به وسیله انجام وظایف اساسى مدیران، یعنى »برنامهریزى« »سازماندهى«، »هدایت و رهبرى« و »كنترل« و با توجه به نظام ارزشى حاكم برسازمان امكان مىیابد.
وظایف اصلى مدیران
1- برنامه ریزی
برنامه ریزى یعنى مدیران از پیش در باره هدفها و اقدامات مورد نظر بیندیشند و خود را براى استفاده از فرصتها و مقابله با خطرها آماده كنند. نخستین كار در برنامهریزى، مشخص كردن »هدف سازمان« است و سپس نوبت به ریز كردن هدف، براىواحدهاى تابع مىرسد.
افق زمانى برنامهها، متفاوت است. برخى بلند مدّت و برخى كوتاه مدّتند.
همچنین، برنامههاى بلند مدّت توسط مدیران عالى سازمان، و برنامههاى میان مدت و كوتاهمدّت به وسیله مدیران میانى و عملیاتى تهیه مىگردد.
1 - 1 - سازماندهى
سازماندهى، فرایند تنظیم و تخصیص كارها و اختیارات و منابع سازمان، میان اعضا وایجاد هماهنگى میان آنها براى رسیدن به اهداف سازمان است. براى تحققاهداف، سازمانهاى مختلف، از ساختارهایى متفاوت بهره مىجویند. براى مثال،ساختار یك مركز مطالعه و تحقیق، با ساختار یك كارخانه اتومبیل سازى متفاوت است.
1 - 2 - رهبرى
رهبرى، فرایند اعمال نفوذ براى برانگیختن كاركنان به فعالیت در جهت تحقق اهدافاست رهبران براى نفوذ در زیردستان نیاز به قدرت دارند و این قدرت از منابعمختلفى همانند قدرت مرجعیت، قدرت قانونى، قدرت تنبیه وتشویق و... نشأت مىگیرد.
همچنین، اطلاع مدیران و رهبران از انگیزههاى كاركنان، در هدایت آنان نقشىمهم دارد.
1 - 3 - كنترل
فرایند كنترل، عبارت است از تنظیم كلّى فعالیتهاى سازمان كه عملكرد واقعى آن بامعیارها و اهداف از پیش تعیین شده مطابق باشد. كنترل، داراى انواعى مانندكنترل پیش نگر، كنترل حین عمل و كنترل بعد از عمل است. به منظوركنترل فعالیتها باید براى هر فعالیت، معیار مشخص شود. سپس باید نتیجه هر كار بامعیار مربوط بدان مقایسه گردد و در صورت مشاهده انحراف، اقدامات اصلاحى لازمانجام شود.
هر چند وظایف اصلى مدیریت به طور مستقل مطرح شده است، ولى باید یادآورى شود كهمیان آنها تعامل وجود دارد و بر یكدیگر اثرى متقابل دارند. همچنین، تأثیر نظام ارزشىحاكم بر سازمان در این وظایف و در مجموع مدیریت انكارناپذیر است.
صاحبنظران مدیریت، مدیران را به شیوه هایى گوناگون تقسیم و طبقه بندى كردهاند.براى مثال، از نظر وسعت حیطه مسؤلیت، مدیران را به دو نوع » مدیرانوظیفهاى« و »مدیران عمومى« تقسیم كردهاند. »مدیران وظیفهاى«،مسؤول فعالیتها و عملیات یك واحد و یا یك دایره سازمان هستند. آنان عهده دارمجموعهاى از كارهاى مشابه، مانند خرید و یا تولیدند. همچنین »مدیران عمومى«،مسؤول تمامى سازمان، مانند كاركنان تولید، فروش و فعالیتهاى آنان هستند. همچنینمدیران عمومى، مسئولیت تمامى و یا مجموعه سازمان و یا یك واحد مستقل از سازمانرا بر عهده دارند.
دانشمندان، مدیران را بر حسب سطح سازمانى نیز طبقه بندى كرده و سه سطح را براى آنهادر نظر گرفتهاند.
1- مدیران عملیاتى ؛
2- مدیران میانى ؛
3- مدیران عالى
مدیران عملیاتى
این دسته از مدیران، در پایینترین سطح مدیریت سازمان فعالیت مىكنند. آنانمستقیماً با كاركنان در تماس اند و وظیفه هدایت فعالیتهاى كاركنان را بر عهده دارند.نظارت بر حُسن انجام كار افراد و تهیه برنامههاى كوتاه مدت و تفضیلى نیز از جمله وظایفمدیران عملیاتى است. این دسته از مدیران به دلیل ماهیت كارى كه بر عهده دارند، بیشتراوقات خود را با زیر دستان سپرى مىكنند.
تاکنون، تعاریف متعددی برای مدیریت ارائه شده است. برخی از مهمترین تعاریفی که ارائه شده، به قرار زیر است:
هنر انجام امور با و بهوسیله دیگران
فرایندی که طی آن تصمیمگیری در سازمانها صورت میپذیرد
انجام وظایف برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل
علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضایسازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف سازمانی
بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی، تصمیمگیرنده و رابط برای اعضای سازمان
مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد. این نوع تعاریف از مدیریت اگر چه با کمی و کاستی یا فزونیهایی در واژههای بیانکنندهٔ وظایف روبروست، اما به نظر روانتر از تعاریفی است که میکوشند مدیریت را محصور به یک ویژگی خاص نمایند یا ارزش فلسفی خاصی به مفهوم بیفزایند. بااینحال، تعاریف متعدد از مدیریت با توجه به کارکردهای آن از سوی محققانی چون فایول یا گیولیک دارای تفاوتهایی است که بهسادگی نمیتوان از آنها گذر کرد. آنچه واضح است علم مدیریت هنوز نتوانسته است تعریف خود را مدیریت کند
تعریف ذیل، مفاهیم کلیدی مدیریت را دربردارد:
مدیریت یکفرایند است.
مفهوم نهفتهٔ مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
مدیریت مؤثر، تصمیمهای مناسبی میگیرد و به نتایج مطلوبی دست مییابد.
مدیریتکارا به تخصیص و مصرف مدبرانه میگویند.
مدیریت بر فعالیتهای هدفدار تمرکز دارد.
مدیریت عبارتست از عملی که بهصورت آگاهانه و مستمر انجام میشود و به سازمان شکل میدهد.
وظایف مدیریت
هنری فایول، صنعتگر فرانسوی، چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفه یا کار، انجام میدهند: برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل. امروزه، این کارها را به صورت چهار وظیفه:
برنامهریزی
سازماندهی
رهبری
هماهنگی
کنترل
بیان میکنند.
پیتر دراکر، وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری میداند.[۶] در عین حال، متون جدیدتر عمده وظایف مدیران را برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، استخدام و کنترل میدانند.[۷] برخی از منابع، استخدام را از فهرست فوق حذف کردهاند[۸] و برخی نیز هماهنگی را جایگزین آن نمودهاند.
مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد
برنامهریزی
برنامهریزی یا طرحریزی یعنی اندیشیدن از پیش. متخصصین از زوایای متعدد برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
تعیین هدف، یافتن و ساختن راه وصول به آن،
تصمیمگیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد،
تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند،
طراحی عملیاتی که شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوهای که از پیش تعریف شده، تغییر بدهد
در گزینش و تعیین هدف، مدیر باید امکانپذیر بودن و قابل قبول بودن آنها را از نظر مدیران و کارکنان، مورد توجه قرار دهد.
سازماندهی
سازماندهی فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت میگیرد.
در رابطه با سازماندهی، مدیر باید هم ساختار سازمان را متناسب با اهداف و منابع سازمان ایجاد نماید(طراحی سازمان) و هم به دنبال فراهم نمودن افراد مناسب برای ساختار تعیین شده (تأمین منابع) باشد.
رهبری یا هدایت یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان.
ارزیابی
کنترل، تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسهٔ اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که در بر گیرندهٔ حداکثر کارایی است
سیر اندیشههای مدیریتی
اندیشههای نخستین مدیریتی
تمامی مسائل مدیریتی مطرح از ابتدای تاریخ بشر تا سال ۱۸۸۰ در این قسمت طبقهبندی میشود. مسائلی نظیر سیستمهای اداری و مدیریتی سومریها، مصریها، ایرانیان باستان و مواردی نظیر ساخت اهرام ثلاثه مصر و ساخت دیوار چین در این حوزه طبقهبندی میشود.
مکتب کلاسیک
این نظریهها از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰ شروع شدند و به ۳ دستهٔ کلی تقسیم میشوند:
مکتبمدیریت علمی فردریک تیلور
مکتبمدیریت اداری (اصولگرایان) هنری فایول
نظریهٔبروکراسی آرمانی ماکس وبر
محوریت بحث نظریههای مدیریت کلاسیک دستیابی به حداکثر کارایی در سازمان است. کلاسیکها به سازمان رسمی توجه داشتند و وجود سازمان غیررسمی را مضر میدانستند. دیدگاههای کلاسیک شامل نگرشی صرفاً مکانیکی به سازمان و افراد بوده است. کلاسیکها انسان را همردیف با سایر عناصر تولید میدانستند و برایش هویت مستقل قائل نبودند.
مکتب نئوکلاسیک (روابط انسانی
در سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه میکرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را دربارهٔ چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورنمشهور شد.[۱۱] نئوکلاسیکها بر جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی میدانستند عمده فعالیتهایی که در این دوره انجام شد، به دو دستهٔ زیر تقسیم میشود:
مطالعات هاثورن
نگرش رفتاری (مدیریت)که بر این مبنا استوار بود که مدیرانی که روابط انسانی خوبی در محیط کار برقرار میکنند، میتوانند به بهرهوری دست یابند. به علاوه، جنبش روابط انسانی مرحلهای را ایجاد کرد که تکامل یافتهٔ آن امروز بهعنوان رشتهٔ رفتار سازمانی، یعنی مطالعهٔ افراد و گروهها در سازمان مطرح است.
مکتب سیستمهای اجتماعی
نگرش سیستمی، که تقریباً از دهه ۱۹۵۰ (میلادی) در مدیریت مرسوم شد. طرفداران این نظریه معتقدند نگرش سیستمی بهترین طریق برای وحدت بخشیدن به مفاهیم و نظریههای مدیریت و دستیابی به نظریهای جامع است.[۱۳] مکتب سیستمهای اجتماعی باعث شد که مطالعهٔ مسائل سازمانها به صورت چند بعدی شود و نیز باعث پیدایش و تکامل تئوری سیستمها شد.
مکتب اقتضایی
مکتب اقتضایی (رهیافت اقتضایی)(۱۹۶۰ تاکنون) این مکتب با عناوین دیگری چون موقعیتگرایی، محیطگرایی و شرایطگرایی آمده است. این مکتب که بیشتر طرز فکری دربارهٔ سازمان، مدیریت و پدیدههاست، به این موضوع اشاره دارد که در شرایط گوناگون و بسته به اقتضائات زمانی، مکانی و موقعیتی است که میتوان دربارهٔ موضوعی اظهار نظر کرد. به عبارتی، در حالیکه اندیشمندان مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک به اصول جهانشمول و همیشگی باور داشتند و راهکارهای ارائهشده توسط خودشان را برای همهٔ شرایط مناسب میدانستند، در مکتب اقتضائی چیزی به نام بهترین وجود ندارد. بلکه این اقتضائات است که نشان میدهد در «آن مورد خاص» چه چیز بهترین است. برای مثال، در حالیکه در بعضی از شرایط مدیریت مکانیکی برای سازمان راهگشا و مفید است، ممکن است با تغییر شرایط به سبک دیگری از مدیریت (مدیریت ارگانیک) احتیاج باشد.
مکتب نوگرایی
در مطالعات مدیریت امروز بسیاری از نظریهها از ترکیب تئوریهای کلاسیکها و نئوکلاسیکها شکل گرفته است. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیمگیریهای علمی، به کارگیری رایانه و ابزارهای تصمیمگیری تأکید دارند. گروه نظریهپردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان صحبت میکنند و جای اصولگرایان را کسانی گرفتهاند که معتقدند قبل از آنکه بتوان به اصولی پایبند شد لازم است مدیران زیادی را به طور عملی مورد مطالعه قرار داد. نظریات این دوره را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
نگرش کمی مدیریت، که هدفش کاربرد روش علمی برای حل مسائل فنی در سطح وسیع است. مدیریت کمی سه شاخهٔ اصلی دارد: علم مدیریت یاتحقیق در عملیات، مدیریت عملیاتی وسیستمهای اطلاعاتی مدیریت
نگرش اقتضایی. اساس این نگرش که به آن نگرش موقعیتی نیز گفته میشود بر این استوار است که یک الگوی مدیریت برای همهٔ موقعیتها بهعنوان بهترین راه وجود ندارد. وظیفهٔ مدیر این است که تعیین کند چه روشی، در چه موقعیت خاصی، تحت چه شرایط ویژهای و در چه زمان بخصوصی بهترین زمینه را برای نیل به اهداف مدیریت فراهم میکند
جنبش جدید روابط انسانی. در طول بیست سال گذشته نظریههای دیگری در مدیریت معاصر با نگرش روابط انسانی پدید آمده است که از این قبیل نظریهها میتوان بهنظریه زد اشاره کرد
سطوح مدیریت
مدیریت در سازمانهای بزرگ معمولاً از سه سطح برخوردار است
مدیریت عملیاتی (سرپرستی)
مدیریت میانی
مدیریت عالی
مدیریت عملیاتی
برنامه عملیاتی نوعی برنامهٔ تفصیلی و کوتاهمدت است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن مراجعهٔ مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان میباشد. مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان، مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با مافوقها یا خارج از سازمان میگذرانند